سرانجام خیانت به همسر و رابطه با پسرخاله!
او مدام با تهمت های ناروا و زشت مرا تحقیر می کند و می گوید: تو همان کسی هستی که به راحتی تعهدات زناشویی ات را زیرپا گذاشتی و یک سال با من رابطه مخفیانه داشتی حالا از کجا معلوم که به این زندگی وفادار بمانی؟!
خراسان: با ذوق و شوق لباس سفید عروسی را پوشیدم و سر سفره عقد بله گفتم، اما افسوس که گل لبخند در کمتر از چند روز روی چهره ام خشک شد و فهمیدم عجب غلط بزرگی کرده ام.
من همان روزهای اول زندگی مشترک مان متوجه شدم شوهرم به کریستال اعتیاد دارد و می خواستم موضوع را به خانواده ام اطلاع دهم ولی از ترس پدرم و برادرم که بسیار مغرور و خودخواه هستند صدایم در نیامد و سوختم و ساختم.
۳ سال از زندگی سرد و بی روح ما گذشت و مادرشوهرم می گفت: اگر یک بچه داشته باشید شوهرت به خودش خواهد آمد. اما تولد فرزندمان نیز هیچ تغییری در زندگی ما به وجود نیاورد و من که واقعا خسته و بی حوصله شده بودم فریب محبت های دروغین پسرخاله ام را خوردم.